زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

موهبت

کودک شش روزه من

1392/11/10 8:32
نویسنده : قلب تپنده
349 بازدید
اشتراک گذاری

قبل از به دنیا اومدنت کتابا و سایت های زیادی رو خونده بودم تا بهتر بتونم با نوزاد تازه به دنیا اومده کنار بیام اما همه ی اون مطالعات فقط بخشی از واقعیت بودن و باز به این رسیدم که شنیدن کی بود مانند دیدن! اطرافیانم هم اینو بارها گفته بودن که تا بچه نیاد نمی تونی درک کنی که بچه داری یعنی چی! راست هم می گفتن! اما اگه یه روزی من بخوام این حرفو به کسی که قصد بچه دار شدن داره بزنم بهش می گم بچه داری بهترین سانس زندگی آدمه! وقتی یه موجود ریز و ناز رو بغل می کنی و از لمس کردنش لذت می بری، وقتی صورت نرم و گرمشو روی صورتت می ذاری و به صدای نفسای تندش گوش میدی و وقتی برق معصومیت رو تو چشمای شفافش می بینی هیچ وقت حاضر نمی شی این ثانیه های دل نشین رو با تموم ساعات عمرت عوض کنی!

این روزا که هنوز مدت زیادی از تولدت نمی گذره، همش به شکرگذاری خدای مهربون مشغول بودم. از خدا می خوام سایه ی ابرهای رحمتش رو نه تنها از سر ما برنداره بلکه بر سر همه ی مومنین بندازه و همه رو از نعمات زیباش برخودار کنه...

خداوندا باز هم شکر!

به خاطر شکر گفتنم هم شکر!

به خاطر همسر شاکرم هم شکر!

خدایا ازت می خوام با اومدن زهرا، هدیه ای که خودت برای ما فرستادی، اجازه ندی هیچ زمان از یاد تو غافل بشیم و به خودمون و داشته هامون مغرور شیم! خدایا هرچی داریم از توست و هنوزم بهت نیازمندیم. هنوزم عاشقتیم. پس به حال خودمون رهامون نکن...!

و اما زهرای نازنین من...!

که امروز با همکاری جمعی از کاربلدها حموم کرد!!!

آره! شما با همکاری دوتا مامان بزرگات و عمه و من و با حضور افتخاری دخترعمه فاطمه که همش سه سالشه! توی وان خرسی قرمزت کنار بخاری حموم کردی!! عافیت باشه! ناف کوچولوت هنوز نیفتاده و نیاز به مراقبت داره و نباید خیلی دست کاری بشه تا خودش بیفته، برای همین ما هم خیلی مراقب بودیم.

تازه! بعد حموم لباس پوشوندنت و سشوعار کشیدن به موهای نرم و نازکت تماشایی بود! دست و پاهات اون قدر کوچیکن که آدم می ترسه بهشون دست بزنه چه برسه به این که برای لباس پوشوندن بخواد بهشون فشاری وارد کنه. حیف شد که نتونستم از حموم کردنت عکس بندازم تا تو وبلاگت بذارم فقط از اول تا آخرش فیلم گرفتم...!

اولین حمومت مبارک باشه نازگل من! عین فرشته ها شدی عزیزکم! إن شاءالله حموم دهت عروسک قشنگ مامانی!!!

بعد از ظهر امروز هم وقت دکتر اطفال داشتیم و تو رو برای اولین معاینه ی بعد از روز تولد همراه بابا و عمه رویا و دخترعمه فاطمه و مادرجون بردیم پیش دکتر.

دکتر دست و پا و ستون فقرات و استخوان ها و شکم و تنفس و طپش قلب و گوش و چشم و میزان تعادل و هوشیاری ت و بقیه موارد رو چک کرد و گفت که خیلی عالیه و همه چیز نرماله و خدارو شکر نی نی تون زردی هم نداره. فقط یه کمی نفخ شکم داره که به خاطرش داروی نفخ نوشت تا ما هر 6ساعت یه بار بهت بدیم.

الهی مامانی فدات شه عزیزکم آخه چرا نفخ کردی امید مامان؟ الهی که زودتر خوب شی عسلم! درد و بلات به جونم؛ تو طوری ت بشه من می میرما! خدایا نی نی من خیلی کوچولوه، تحمل درد رو نداره، خودت دردو از تنش بیرون کن...

 

زهرا بغل بابا

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد