زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

موهبت

2 سالگی کودک

این مقاله، مطلب مفیدی است برای مامانا که از سایت «http://www.niniaxs.ir/index.php/batajrobeh2/3307-2» گرفتم...   احساسات شدید کودک در این سن به شدت احساساتی است. شما به سختی می‌توانید احساسات او را تشخیص دهید. به او بگویید که حتی اگر گاهی ناراحت باشد طبیعی است. ناراحتی بخشی از زندگی است. کاری که شما باید بکنید این است که احساسات او را برایش توضیح دهید. «تو از مامان ناراحتی چون او گفت امروز به پارک نمی‌رویم.» به او بفهمانید که شما نیز احساسی مشابه دارید. «می‌دانم که خداحافظی از مادر بزرگ ناراحت کننده است، برای من هم چنین است.» اگر کودک شما هنگام ناراحتی فریاد کشید یا لگد زد، به...
1 بهمن 1394

فیرامیسو

(تیرامیسو به سبک من!) مواد لازم برای تهیه ی دسر خوشمزه و عالی فیرامیسو: کیک کشمشی                      نیم کیلو تخم مرغ                               5 عدد نشاسته                              1 لیوان پنیر خامه ای کم نمک             1 قالب شکر                                    3 قاشق غذاخوری وانیل &nbs...
17 تير 1393

املت عدس

امشب یه غذای ابتکاری پختم! نمی دونم قبلاً هم کسی این غذارو پخته یا نه، ولی من که جایی ندیده بودم!  یه مقدار عدس پخته از ظهر برام مونده بود و من می خواستم برای شام یه غذای ساده درست کنم. برای همین یه دونه پیاز سرخ کردم و نمک و زردچوبه و رب بهش زدم و عدس پخته شده رو بهش اضافه کردم. بعدش دو قاشق آرد اضافه کردم و یه کم تفت دادم. در آخر هم چار تا تخم مرغ زدم توش. غذای خوشمزه ای شد! منم دلم نیومد که تو وبلاگ دخترم ننویسم. آخه ابتکار خودم بود دیگه!!! جاتون خالی! زهراجیگر ...
25 ارديبهشت 1393

دلت می خواد؟؟؟

بیشتر اطرافیانم بهم می گن تو چقدر دل سنگی که به نی نی ت هیچی جز شیر نمی دی بخوره! می گن نی نی دلش می خواد! مخصوصاً وقتی بوی غذا توی خونه می پیچه و یا وقتی تو رو میاریم سر سفره و غذاها رو می بینی! بهم می گن بهش غذا بده، اگه خودت ندی ما می دیم! منم هرچی بهشون می گم برای زهرا الان فقط شیر مناسبه و معده ش نمی تونه غذا رو هضم کنه، می گن اشتباه می کنی! می گن فقط یه سر انگشت از آب غذا رو بذار توی دهنش تا مریض نشه!!! چون اگه دلش بخواد و بهش ندی، مریض می شه!!!   پیش خودم گفتم که باید تحقیق کنم و از این قضیه مطمئن بشم که آیا واقعاً دل تو غذا می خواد؟! اگه دل تو غذا بخواد، این ظلمه که من تو رو محروم کنم و خودم جلوی تو همون غذا ...
23 ارديبهشت 1393

نگرانی های یه مادر

تجربه: مدت زیادی از مادر شدن من نمی گذره ولی تو همین زمان کوتاه، احساس بی سابقه و عجیبی پیدا کردم. احساسی به نام نگرانی...! قبل از ازدواجم به ندرت پیش می اومد که معنای نگرانی رو درک کنم؛ چون هنوز هیچ مسئولیتی رو در قبال فرد دیگه ای به عهده نداشتم. بعد از ازدواج هم گهگاهی نگرانی رو به معنای واقعی ش برای همسرم تجربه کردم اما باز هم به اندازه ی حالا نبود! الان که مادر شدم احساسی فوق العاده بی نظیر و بزرگ و همیشگی دارم که منو تبدیل به یک انسان همیشه نگران کرده! شاید غیر عادی به نظر برسه اما وقتی نی نی م بغلمه و دارم از پله های ساختمون پایین می رم، همش توی ذهنم تصور می کنم که هر آن ممکنه پام بلغزه و بخورم زمین و اگه زهرا طوری ش بشه ...
21 ارديبهشت 1393

گولّه ی نمک

تجربه: حتماً همه مادرا به این توجه کردن که بچه تازه به دنیا اومده شون چقدر بانمکه! هر کارش انگار یه جور شیرین کاریه. هم شیرین و هم بانمک!!! نگاه کردنش بانمکه! لبخنداش بانمکه! دست و پا زدناش بانمکه!   تمرکز موقع جیش کردنش!  لبخندای موقع تعویض پوشکش!   جاری شدن آب دهنش!  دنبال سینه مامان گشتنش! با گرسنگی زیاد شیر خوردنش! خوابیدناش!  لوس کردناش برای مامانش! بغض کردناش !  حتی گریه هاشم بانمکه! و حتی اگه هیچ کاری هم نکنه بازم بانمکه!!! انصافاً با نمک نیست؟! انگاری خدا این انسان ظریف و کوچولو  رو گولّه ی نمک خلق می کنه! هیچ تا حالا شده کسی از خودش بپرسه چرا؟؟؟ شما مامانایی که این وبلاگ...
10 ارديبهشت 1393

ناخن های بلند!

تجربه: ناخنای زهرا خیلی زود به زود بلند می شه و من مجبورم وقتایی که خوابه، ناخناشو بگیرم. چون وقتی بیداره همش دستشو تکون میده و ممکنه دستشو با ناخنگیر زخمی کنم. بعضی وقتا یادم می ره ناخناشو بگیرم. ناخنای زهرا بلند میشه و چون که هنوز کنترل دستاشو نداره دائم به صورتش می کشه و صورتشو خط میندازه یا زخم می کنه. وقتی می خوام ناخنای زهرا رو بگیرم همیشه اندازه خیلی کمی از بلندی ناخنشو میذارم بمونه و کوتاه نمی کنم. چون هم از این می ترسم که مبادا دست من یا خودش تکونی بخوره و گوشت دستشو بگیرم و زخم شه، و هم از این که خط سفید ناخنش کج بشه و برای همیشه کج بمونه. بالاخره زهرا یه دختره و باید مراقب زیبایی ناخن ها و دستاش باشم. قربون اون دستای ک...
4 ارديبهشت 1393

عذرمو بپذیرید!

یه نکته خیلی مهم! یعنی یه تجربه ی خیلی مهم! حتماً همه ی اونایی که مامان شدن، این تجربه رو داشتن! اگه در یه خونه ای رو زدید که توش یه مامان بود و یه نی نی تازه، و دیگه هیچ کس نبود، و بعدش دیدید در باز نشد، تعجب نکنید! ناراحتم نشید! فقط کافیه احتمال بدید که شاید نی نی خیلی بازی کرده و حسابی هم خودش خسته شده و هم مامانشو خسته کرده و حالا داره شیر می خوره تا بخوابه و مامانشو ول نمی کنه تا بیاد درو باز کنه؛ یا شایدم نی نی و مامانش هردو به خواب عمیق رفتن و یا شاید هم مامانه نی نی شو برده حموم و یا داره تو دسشویی می شوردش و یا ... حتی اگر مامانه به تلفن هاتون هم جواب نداد، بازم ناراحت نشید! و حتی اگه به اس ام اس هاتون هم جواب نداد بازم ...
1 ارديبهشت 1393

نماز مهربون

بچه ها نسبت به دین همون احساسی رو پیدا می کنن که ما پدر و مادرا بهشون القا می کنیم. شاید خیلی وقتا خودمون هم نفهمیم که داریم چه دیدگاهی نسبت به مذهب در فرزندمون ایجاد می کنیم. برای همین باید از همون دوران نوزادی بچه هامون، مراقب نحوه ی انجام عبادتامون و کارهایی که مربوط به دین هستن مثل نماز، روزه، حجاب، حیا، تلاوت قرآن و دعا و ... باشیم. من برای این که دیدگاه خوبی نسبت به نماز، در دخترم زهرا ایجاد کنم، وقتایی که می خوام نماز بخونم و زهرا بیداره، اونو روبروی خودم توی کریِرش می ذارم تا بتونه منو ببینه. بعدش تمام مدتی که مشغول نمازم به جای مُهر به صورت اون نگاه می کنم و اونم به من خیره می شه و با تعجب به ذکرهایی که می گم گوش می ده. یه مدت...
1 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد