تولد دو ماهگیت مبارک!
امروز از صبح مهمون داشتیم.
آخه عیده و همه فامیلا به هم سر می زنن.
من از صبح می خواستم با بابایی تو رو ببرم بیرون تا هم یه چرخی بزنیم و هوایی تازه کنیم و هم بریم عیددیدنی که هرچقدر هم بری بازم فامیلا تموم نمی شن(!) و هم این که برای تو یه کم خرید کنیم.
آخه امروز تولد توه و شما دو ماهه شدی عسل!
***تولدت مبارک!***
اما به خاطر مهمونا نشد که بریم بیرون و بگردیم. ساعت نه شب با بابا تصمیم گرفتیم بریم برای تو یه چیزی به عنوان کادوی تولدت بخریم. رفتیم اندیشه و مغازه سیسمونی فروشی کلبه کودک در حالی که داشت تعطیل می شد، وارد شدیم و کلی گشتیم تا بالاخره یه سارافون زرد توپ توپی خوشگل نظرمونو جلب کرد و برات خریدیم.
وای مامانی نمی دونی چقدر این لباس بهت میاد!
بعدش بابایی گل، شام مهمونمون کرد و دو پرس چلوکباب خوشمزه با مخلفاتش خرید و چون که چلوکبابی شلوغ بود، غذا رو آوردیم تو خونه خوردیم...
دستت درد نکنه باباجون! خیلی خوشمزه بود! بازم از این کارا بکن!!!
البته مامانی دلت نخوادها! باور کن شیری که تو می خوری هم از این غذا خومشزه تره و هم همه خواص این غذاهارو داره! آره!