سینه خیز بدون کمک
زهرا: چهار ماه و 18 روز.
سلام به عزیز دّل مامان!
امروز ظهر وقتی داشتم کارای آشپزخونه رو انجام می دادم و تورو توی هال با اسباب بازیات سرگرم کرده بودم، یهو دیدم برگشتی روی سینه ت و داری سعی می کنی سینه خیز بری جلو. خیلی خوشحال شدم. کارمو ول کردم و مشغول تماشات شدم. تو یه کم سینه خیز رفتی شاید به اندازه ی یک وجب رفتی جلو! بعد روی دستا و سرپنجه های پات بلند شدی و چند ثانیه همون طور موندی. نمی دونستی چطوری باید بری جلو. انگار داشتی فکر می کردی! بعدش روی زانوهات افتادی (چاردست و پا) و به حالت شنا عقب جلو رفتی! بازم می خواستی بری جلو اما نمی دونستی چه جوری!!! یاد گرفته بودی که سینه خیز بری و همین طور یاد گرفته بودی که روی چاردست و پا واسی اما هنوز بلد نبودی چاردست و پا بری.
همین که دیدم یهویی این قدر پیشرفت کردی و این کارارو بدون مقدمه و زحمتی یاد گرفتی داشتم از ذوق می مردم!!! بالاخره انتظار من برای حرکت تو به پایان رسید و تو حالا می تونی سینه خیز بری، بدون کمک من!
خدایا به خاطر این همه لطف ممنون...