زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

موهبت

گریه به خاطر سوپ

1393/4/29 18:35
نویسنده : قلب تپنده
289 بازدید
اشتراک گذاری

زهرا: پنج ماه و 25 روز.

دیشب که شب قدر بود، ما برای افطاری و مراسم احیا دعوت شدیم خونه ی خاله شهربانو (دختر عموی مادرجون).

موقع افطار من یه قاشق سوپ گذاشتم دهن تو و تو با اشتها اونو خوردی. خوشم اومد و دوباره بهت سوپ دادم. تو هم خیلی خوشت اومد. وقتی که خوب مزّه ی سوپ رو درک کردی، دیگه به من مهلت نمی دادی که قاشق رو به سمت کاسه ببرم و سوپ بردارم! تو این فاصله همش گریه می کردی و جیغ می زدی که یعنی بهم سوپ بده!!! عجله داشتی و فکر می کردی نمی خام بدم! تا قاشق خالی رو برمی گردوندم جیغ می زدی و خودتو به سمت سفره خم می کردی! خلاصه حسابی سوپ خوردی و سیر شدی! ای وروجک گامبو!خوشمزه

 

 

همه حواسشون به سمت تو جلب شد و داشتن نگات می کردن. پاک آبرومو بردی! انگار تا حالا گرسنه بودی و هیچی بهت نداده بودم!خجالت درسته سوپ خاله خوشمزه شده بود ولی انصافاً این اولین باری نبود که بهت غذا می دادم! با این حال این کارت خیلی برام جالب و با نمک بود مثل همه ی کارای شیرینت دخترکم!بغل

همون دیشب تصمیم گرفتم که از فردا غذاهای کامل و مقوی تری بهت بدم. چون کاملاً معلوم بود که دیگه بدنت به غذا نیاز داره و به بلوغ تغذیه از غیر شیر رسیدی!متفکر

دیشب به خاطر این که شما راحت بخوابی مجبور شدم زود برگردم خونه و توی خونه شما خوابیدی و من شبو احیا کردم. راستی شهادت مولای بزرگ متقیان حضرت امام علی (علیه السلام) به همه ی شیعه های دل سوخته ی ایشان تسلیت باد!غمناک غمگینغمناک

امروز ظهر برات سوپ پختم و شما خوب خوردی. عصر هم بیسکوییت رو توی یه مقدار چایی له کردم و با قاشق بهت دادم. بالاخره غذاخور شدی دیگه عسلی!قوی

بلافاصله هم بعد از هضم غذاهات پی پی می کردی و حجم و مدلش هم عوض شده بود!عینک

قربون بزرگ شدنت نازگلکم!بوس

راستی امروز سالگرد عقد من و بابایی هم هست!زیبا

**********بابای خوب زهرا، همسر عزیز و مهربونم! سالگرد عقدمون مبارک**********محبت

بابایی برام یه ادکلن خوشششششششبوی گرون و باکلاس خرید!متنظر

 

 

***دست گلت درد نکنه! مررررررررررسی عزیزم!***آرام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان دو فرشته
24 آبان 93 1:34
آره منم این فشار دستتو وقت غذا دادن بهت تجربه کردم خیلی باحاله به زور دستمو میبردی سمت دهنت...
قلب تپنده
پاسخ
شما هم تجرببه کردین؟!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد