زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره

موهبت

بوسه کامل

زهرا: یک سال و 27 روز. دیگه بوسه های شما کامل و صدادار شده و مثل قبل، شل و آب دار نیست! اما... فقط من و بادومک رو مجانی و بی حساب می بوسی! به بقیه حتی بابا خیلی کم این افتخار رو می دی!!!   لب های ناز زهرا   بوس فرستادنت (بوسیدن کف دست و ها کردن) هم نسبت به قبل بهتر و دقیق تر شده! مامانی فدات عسل! ...
1 اسفند 1393

کارهای جدید

زهرا: یک سال و 24 روز. امروز شما برای من و بابایی یه عسل بازی ای درآوردی که می خواستم درسته قورتت بدم! من و بابا تو مغازه واساده بودیم و مشغول صحبت بودیم و اصلاً حواسمون به شما نبود. یهویی بابا گفت: «ئه! پس زهرا کو؟!» این ور و اون ور رو نگاه کردیم، دیدیم یه موش کوچولو از بیرون روی پله ی مغازه واساده و خودشو پشت وسایل ویترین از ما مخفی کرده و کله شو به نشونه ی دالّی آورده جلو و یواشکی با یه لبخند شیطنت آمیز داره مارو نگاه می کنه!! انقدر خوردنی شده بودی که نگو! حیف که از این صحنه ی سرشار از شیطنتت عکس ندارم! خییییییییلی جیگّری به خدا!   زهرا در مغازه جدیداً کارهای ناز، زیاد انجام می دی! دیگه بزر...
28 بهمن 1393

سرفه

زهرا: یک سال و 23 روز. این روزا هوا خیلی آلوده است و ویروسی همه جا پخش شده که باعث سرفه می شه.شما دلبر خانوم هم مبتلا شدی و سرفه می کنی. الهی هرچه زودتر خوب شی و من مریضی تو نبینم گلکم!   زهرا ناناز در حال تماشای تلویزیون ...
27 بهمن 1393

سایه کجا میره؟

زهرا: یک سال و 21 روز. امشب حسابی منو خندوندی جوجو! من تو هال داشتم با لب تاب کار می کردم و چراغ هال خاموش بود. ​ نور باریکی از طرف هالوژن راهروی اتاقا روی فرش افتاده بود. تو درست پشت به نور واسادی و به سایه ی خودت خیره شدی.  بعد خم شدی که بهش دست بزنی، دیدی سایه ت حرکت کرد! ​  تعجب کردی و کمی عقب جلو رفتی و دیدی سایه با حرکت تو، حرکت می کنه!  قیافه ت تماشایی بود از بس تعجب کرده بودی!  اصلاً هم حواست به من نبود!  کمی جلو رفتی و سایه ت افتاد روی مبل، اما تو متوجه نشدی و خیال کردی بقیه ی سایه رفته زیر مبل!!!   خم شدی که سایه تو  زیر مبل ببینی!  خلاصه چند دقیقه ای با سایه ی خود...
25 بهمن 1393

22 بهمن

زهرا: یک سال و 18 روز. امروز سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در کشور عزیزمون ایرانه و زهرابانو همراه مامانی رفته راهپیمایی 22 بهمن!   زهرا در راهپیمایی 22 بهمن   البته امروز یه مناسبت دیگه هم داره:   تـولـد خـالـه مـهـدیـه! خاله جونی 14 ساله شدی، تولدت مبارک! ...
22 بهمن 1393

شناخت مفاهیم1

زهرا: یک سال و 16 روز. شما در حال حاضر مفاهیم زیادی رو درک کردی مثل افتادن، داغ بودن، محبت یا خشم، شادی و غم، بازی، عمدی یا اتفاقی بودن حوادث و خیلی مفاهیم دیگر... اما چیزی که الان می خوام بنویسم مربوط به دو کلمه ی جدیده که امروز یاد گرفتی. وقتی بهت گفتم: «النگوت کو؟» النگوتو نشون دادی و وقتی گفتم: «انگشترت کو؟» اونم نشون دادی! آفرین دخمل باهوشم! خیلی زود همه چیزو یاد می گیری قند و عسل مامان   زهرا لالا ...
20 بهمن 1393

قایم موشک

زهرا: یک سال و 15 روز. دوهفته ای می شه که با هم قایم موشک بازی می کنیم اما همش منم که قایم می شم و تو باید منو پیدا کنی!    هنوز یاد نگرفتی قایم شی! جالب این جاست که وقتی قایم می شم، تا پاهامو نبینی، پیدام نمی کنی!  کله مو از مخفی گاه درمیارم و نگات می کنم و سوت می زنم  ولی اصلاً منو نمی بینی   جاهایی که قایم می شم: پشت در اتاق ها، پشت میز ناهارخوری، پشت دیوارها وقتی منو پیدا می کنی، من برات دست می زنم و تو خیلی ذوق زده می شی   زهرا نفس ...
19 بهمن 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد