زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

موهبت

آیینه

زهرا: یک سال و 3 ماه و 30 روز. کلمه ی جدید امروز شما «آیینه» بود! همش می رفتی جلوی آیینه و تصویر خودتو بوس می کردی و با ذوق می گفتی: «آیینه» و به ما آینه رو نشون می دادی! فدای تو بانمک بشم من   زهرا جوجو ...
3 خرداد 1394

زیارت حضرت معصومه(س) و مصاحبه مامان

زهرا: یک سال و 3 ماه و 29 روز. امروز مامانی شما باید برای مصاحبه ی ارشد می رفت قم. برای همین من و شما همراه مامان جون و مادرجون و بابایی مهربون به قصد زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و البته مصاحبه ی من با هم رفتیم قم. این دومین باره که برای زیارت میای قم عسلم! زیارتت قبول کوچولوی نازم! بعد از زیارت هم برای نماز مستحبی به مسجد مقدس جمکران رفتیم و از اون جا هم راهی کاشان شدیم تا حال و هوایی عوض کنیم و عرقیات ناب بخریم... شب برگشتیم شهریار. راستی مصاحبه ی مامانی خیلی خوب بود! دعا کن قبول بشم فرشته کوچولو!   زهرا نفس ...
2 خرداد 1394

تولد پانزده ماهگیت مبارک

امروز شما پانزده ماهه شدی! یعنی یک سال و سه ماه! هووووووووووووووووورررررررررررررررراااااااااااااااااااااااااا                                        *************تولدت مبارک************* ان شاءالله عمر پربرکتی داشته باشی گلم   زهرا عسل ...
4 ارديبهشت 1394

نماز

زهرا: یک سال و 2 ماه و 26 روز. امروز عسل خانوم مامان، برای اولین بار کنار مامانی واساد و نماز خوند! البته قبلا همیشه سجاده ی من، محل نشستن و بازی شما بود و گهگاهی هم سجده هایی می کردی! اما امروز وقتی به شما گفتم: «نماز بخون!»؛ حرفمو گوش کردی و رو به مُهر واسادی و سرتو انداختی پایین و در حالی که زیرزیرکی منو می پاییدی، با صدای یواش ادای ذکر گفتنای منو درآوردی، بعدش رکوع رفتی و دوباره بلند شدی!!!  انقده ذوق کردم و بالا و پایین پریدم که دیگه حواست پرت شد و بقیه شو نخوندی   دلم می خواست درسته قورتت بدم! فدات بشم دخملی مومن و نمازخون خودم .   زهرا، فرشته مامانی ...
30 فروردين 1394

پا تو کفش بزرگترت نکن!

زهرا: یک سال و 2 ماه و 25 روز. امروز برای اولین بار شما وروجک خانوم دمپایی روفرشی های منو پوشیدی و با خوشحالی توی خونه هی مانور دادی! خیلی وقت بود که منتظر این کارت بودم! چون این یکی از خصوصیت های اصلی دخملاست!!!   زهرا دخملی ناز ...
29 فروردين 1394

بیماری سخت

زهرا: یک سال و 2 ماه و 24 روز. شما دخملی ناز دو روزه بدجوری مریض شدی. بدنت داغه و مدام بالا میاری. غذا که اصلاً نمی خوری و فقط شیر منو می خوری. اما همونم بالا میاری و هیچی تو شکمت نمی مونه. اسهال هم داری. آب بدنت کشیده شده و خیلی بی حالی. دیگه از اون شیطنت ها و خنده هات خبری نیست! فقط دوست داری بخوابی! حالا با این همه توصیف، حال منو تصور کن که چه قدر بده! وقتی تو رو این جوری می بینم دوس دارم بمیرم...! دیروز بردیمت دکتر و برات دارو گرفتیم. دکتر می گفت ویروس جدیدیه و خیلی ها مبتلا شدن. متاسفانه تو خیلی سخت دارو می خوری. سِرُم خوراکی هم باید بهت بدم اما چه جوری؟؟؟ تنها چیزی که خیلی دوست داری و نمی تونی ازش بگذری، دوغه! اتفاقاً دکتر گفت که...
28 فروردين 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد