زهرا در نه ماهگی
شما دخمل طلا الان که نه ماهته این کارا رو می کنی:
4 آبان: خیلی دقیق فیلم و سریال های تلویزیون رو نگاه می کنی و هر 5 - 6 دقیقه یه بار حواست پرت می شه و یه کم بازی می کنی و بعد دوباره ادامه شو نگاه می کنی!
7 آبان: نَم نَمک داری روی پای خودت وامیسی!
9آبان: همراه خاله و نی نیاش، در همایش شیرخوارگان حسینی شرکت کردیم و شما لباس حضرت علی اصغر (ع) رو پوشیدی!
13 آبان: دو تا مروارید دیگه از راه رسیدن و چهار دندونه شدی(دو تا از بالا)! مبارک باشه گلم!
14آبان: وقتی آهنگ یا صدای ریتمیک می شنوی، ریتم می گیری و خودتو به عقب و جلو حرکت می دی!
15 آبان: دیگه یاد گرفتی و می تونی از مبلا و میزشون و از تخت بالا بری! (وای وای وای!)
20 آبان: وقتی می خوام بهت غذا بدم، اولش فرار می کنی و من اون قدر دنبالت می کنم تا اولین قاشق رو بذارم دهنت، بعدش دیگه آروم می شینی و بقیه شو می خوری! (فدات!)
وقتی با تلفن حرف می زنم، به زور گوشی رو از دستم می گیری و می ذاری دهنت!
مزه ی قطره ی زینک پلاس (مکمل تقویتی) رو خیلی دوست داری و به یه قطره چکون قانع نیستی و بازم می خوای!
21 آبان: همراه مامان جونینا و خاله ینا و زندایی رفتیم دیدن نی نیِ دختردایی زهرای من(نی نی رعنا). اما شما همش خواب بودی و وقت رفتن بیدار شدی!
زهراجون قدم نورسیده مبارک باشه!
راستی امروز تولد زندایی هم بود و ما همراه خاله مرضیه ینا رفتیم خونه شون و کادوشونو دادیم.
شما هم دامن قشنگی که زندایی برات بافته پوشیده بودی!
زندایی تولدت مبارک!
تاب نیم تنه پشت گردنی رو هم مامان جون بافته! دست هردوشون درد نکنه!
25 آبان: امروز تولد منه و بابایی مهربون بهم یه گوشی گلکسی اس4 کادو داد که حسابی منو سورپرایز کرد. چون اصلاً فکرشم نمی کردم! «ممنون عزیزم!»
شب هم باباجونینا و دایینا و خاله ینا اومدن خونه مون و یه عالمه کادوهای قشنگ برام آوردن. دست همه شون درد نکنه!
شما هم امشب حسابی بازی کردی و خوش گذروندی! فدات بشم من!