زهرا: یک سال و 2 ماه و 24 روز. شما دخملی ناز دو روزه بدجوری مریض شدی. بدنت داغه و مدام بالا میاری. غذا که اصلاً نمی خوری و فقط شیر منو می خوری. اما همونم بالا میاری و هیچی تو شکمت نمی مونه. اسهال هم داری. آب بدنت کشیده شده و خیلی بی حالی. دیگه از اون شیطنت ها و خنده هات خبری نیست! فقط دوست داری بخوابی! حالا با این همه توصیف، حال منو تصور کن که چه قدر بده! وقتی تو رو این جوری می بینم دوس دارم بمیرم...! دیروز بردیمت دکتر و برات دارو گرفتیم. دکتر می گفت ویروس جدیدیه و خیلی ها مبتلا شدن. متاسفانه تو خیلی سخت دارو می خوری. سِرُم خوراکی هم باید بهت بدم اما چه جوری؟؟؟ تنها چیزی که خیلی دوست داری و نمی تونی ازش بگذری، دوغه! اتفاقاً دکتر گفت که...