زهرازهرا، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه سن داره
نورانورا، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

موهبت

مرحله اول از پوشک گرفتن

زهرا: یک سال و شش ماه و 13 روز. ساعت 12 ظهر بود و من خوابیده بودم، که شما عسل خانوم بوسم کردی. من بیدار شدم. با اشاره به پوشکت گفتی: شششش! اول فکر کردم پیپی کردی و پات می سوزه. برای همین بردمت دستشویی تا بشورم، اما دیدم پوشکت خشکه و خبری نیست! فهمیدم جیش داری! دمپایی های کوچولو رو پات کردم و شما خودت نشستی و هم جیش کردی هم پیپی! خییییلی ذوق کردم. دفعات بعدی هم قبل از این که پوشکتو خیس کنی، خبر می دادی و من سریع می بردمت دسشویی و شما هم قشنگ جیش می کردی! الهی فدای دخملی زرنگ و باهوش و فهمیده م بشم من!!!   البته بعدها متوجه شدم کنترل کمی برات سخته و چون می دونستم سخت گیری، بی فایده و حتی مضر هم هست، تصمیم گرفتم فعلا دست نگه دا...
17 مرداد 1394

کلمات جدید

زهرا: یک سال و شش ماه و 11 روز. کلمات جدید: مصوم = معصومه باباژون = باباجون مامان ژو = مامان جون مسی = مرسی بییم = بریم پاشوو = پاشو دعد = درد عدا، دژا = غذا آااا(بعد از اسم هر وسیله ای یعنی اونو می خوام)! باژی = بازی پویی = توپ میمی = مم ناژی = نازی(موقع نوازش کردن) اوفتا = افتاد بِ یا = بیا آبباژی = آب بازی دشی = دمپایی یا کفش بشی = بشین آدو = قاشق مینی = سیب زمینی نشوو = نشور نکو = نکن مژی،مزی = مرضیه(منظورت خاله ست!) دوخ = دوغ داخ = داغ بیشدی = پسته عمو، دایی، امین، جوجو ...
15 مرداد 1394

مجسمه پلنگ

زهرا: یک سال و شش ماه و دو روز. امروز خونه ی عمو امین بودیم(شمال). یه مجسمه ی پلنگ طلایی تقریباً بزرگ کنار ستون گذاشتن که شما عسل خانوم بهش می گفتی: هاپو! و برای اولین بار من و بابایی ترس شما رو دیدیم. شدیداً از اون مجسمه می ترسیدی و دوست نداشتی اصلاً سمت اون ستون بری و چشمت به اون مجسمه بیفته! البته وقتی بغل من یا بابایی بودی و می رفتیم نزدیکش احساس امنیت می کردی و زیاد ناراحتی نمی کردی! فدای تو بشم مامانی!!!   زهراجوجو ...
6 مرداد 1394

تولد هیجده ماهگیت مبارک

زهرا: یک سال و شش ماه. تولد 18 ماهگیت مبارک جییییییگررررررمممم!!!     امروز بادومک رو گذاشته بودی روی پاهات و تکون می دادی و براش لالایی می خوندی این مدلی: «یاعیا یاع یا یا...» به صورت تو حلقی! الهی قررررررررررربووووونـــت برررررم ممممممن!!!   ...
4 مرداد 1394

ادای وضو و نماز

زهرا: یک سال و پنج ماه و 29 روز. امروز یاد گرفتی ادای وضو گرفتن منو دربیاری! تا دیدی من دارم وضو می گیرم خم شدی و دو تا دست ناز و کوچولوتو کشیدی روی دو تا پات! فدات بشم من! تازه موقع نماز خوندن من هم جدیداً می ری یه چادری یا شالی پیدا می کنی می اندازی روی سرت تا مثلاً نماز بخونی! نماز خوندنت هم که فقط سجده ست و به جای این که پیشونی رو روی مُهر بذاری، مُهر رو می بوسی یا بهش زبون می زنی! الهی فدات شم نفس مامانی!   زهرا جیگر   ...
2 مرداد 1394

دوباره کلمات جدید

زهرا: یک سال و پنج ماه و 28 روز.   کلمات جدید شما: دَشی = دسشویی نینیاو = نی نی می خوام (منظورت عروسکه!) یَـــیا = سلام دوقودابودو... = خدایا شکر! (بعد از غذا اینو گفتی)   زهرا لالا ...
1 مرداد 1394

وقتی نی نی مامان می شه!

زهرا: یک سال و پنج ماه و 21 روز. شما عسل خانوم حالا دیگه ادای مامانا رو درمیاری و به عروسکای بزرگ و کوچیکت مثلاً آب یا غذا می دی! آخه جوجو تو مگه خودت چقدی هستی جیگررررررر؟؟؟!!!   زهرا نففففس ...
25 تير 1394

کلمات جدید

زهرا: یک سال و پنج ماه و 13 روز. کلمات جدید: یَهیا = زهرا بیسی!(با اشاره به روی زمین وقتی که سر میز غذاییم) = بشین (روی زمین) بایا = بالا   مامان فدای شما جوجوطلا!   زهراناناز ...
17 تير 1394

کلمات جدید

زهرا: یک سال و پنج ماه و 6 روز. کلمات جدید شما عبارت است از: بَهشید: ببخشید هاپُ: هاپو (منظورتم بازی هاپوی ضبط صوتی تو گوشی باباییه). پسی: پیشی (منظورت بازی پیشی در گوشی باباییه).   زهرا عسل ...
10 تير 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به موهبت می باشد